چگونه در برابر خشونت ایستادگی کنیم؟

جوامع و مناطق جهان را چگونه میتوانیم از خشونت برهانیم؟

چگونه در برابر خشونت ایستادگی کنیم؟

جوامع و مناطق جهان را چگونه میتوانیم از خشونت برهانیم؟

۱۸ آذر ۹۵ ، ۲۳:۲۳

برف برف برف

بعد از یه شنای دبشششش قدم زدن تو برف های قشنگ اردبیل خیلی لذت بخشه اونم با اهنگ جدید آقای علیزاده.😉😍😘

زهرا مهدوی فر
۳۰ آبان ۹۵ ، ۱۰:۳۷

حسین

دلم کربلا می خواهد..😢😢😢😢....

زهرا مهدوی فر

با سلام.. معذرت میخوام از همه عزیزانی که نتتظر مطلب جدید بودن و من تاخیر داشتم به خاطر مشغله فرصت نکرده بودم مطلب جدید بذارم.

جمع بندی مطالب

در مطالب قبلی درمورد عشق و محبت و اعتماد به نفس در خانواده و خود فرد صحبت کردیم که با این روش ها به آرامشی که باید داشته باشیم میرسیم و خشونت را ریشه شکن میکنیم..

حالا میخواهیم تمام این مطالب را جمع بندی کنیم و مطلب کلی و اصلی را بگوییم:

موضوع بحث این بود که چگونه در برابر خشونت ایستادگی کنیم که در مورد این موضوع طی چند مطالب قبلی توضیح دادیم و پاسخ این سوال که چگونه در مناطق و جوامع جهان در برابر خشونت ایستادگی کنیم باقی مانده است و در این مطلب به این سوال پاسخ میدهیم.

هر شخصی برای خودش یک شخصیت اجتماعی و فردی دارد که در جامعه با آن شخصیت رفتار میکند و این شخصیت مهم ترین و مهم ترین بحثی هست که باعث میشود تا تمامی عشق و محبت و اعتماد به نفس و آرامش بوجود آید.

اولین چیزی که به شخصیت ما کمک میکند تا یک شخص متشخص در یک جامعه باشیم احترام به خودمان و شخصیت قایل شدن به خودمان است زیرا به ما انسان ها از روح خداوند متعال دمیده شده است و این خودش میتواند بزرگترین دلیلی باشد که قدر خودمان را بدانیم. وقتی به شخصیت خودمان اهمیت دهیم و مراقب این باشیم که شخصیتمان حفظ شود و کسی جرات توهین یا تعرض به شخصیت پاک و بلند مرتبه ما نداشته باشد.زیرا اگر ما خودمان به خودمان احترام بگذاریم هیچ کس جرات نمیکند تا یک کلمه از ما بد بگوید یا توهین کند. 

برای مثال اگر کسی پشت سرتان حرفی زد که دروغ بود یا کسی با شما بحث کرد وبه شما اعصبانی شد در مقابل اکثرا پرخاشگر میشوند و جواب های سربالاتر میدهند که کار را بدتر میکند و بیشتر ناراحتی و خشونت بوجود می آورد ولی اگر در مقابل شخص پرخاشگر فقط یک لبخند بزنید یا در مقابل هر کسی که فضولی میکند یا پشت سرتان حرف میزند باز هم بخندید و چیزی نگویید هم شخصیتتان بالاتر می رود هم اعتماد به نفستان بالا میرود هم اینکه مورد احترام قرار میگیرید و شخص پرخاشگر یا کسی که به شما توهین کرده است بدتر کوچکتر میشود و ارزش آن کم میشود و در مقابل شما بلند مرتبه تر می شوید،البته این به آن معنا نیست که مغرور شویم ،اعتماد به نفس و احترام به شخصیت خود معنایش غرور و تکبر نیست بلکه همین مطلب در مواقعی که خودمان اشتباهی مرتکب میشویم نیز صدق میکند برای مثال وقتی خودمان که به خودمان شخصیت قایل هستیم و خودمان را شخصی دانا و بلند مرتبه میدانیم در اثر یک اشتباهی مثلا تصادف کرده ایم یا ترمز کردیم که به خیر گذشته است به جای اینکه پیاده شویم و جنگ و دعوا و بحث کنیم با یک معذرت خواهی کوچک حل میشود و مطمینا طرف مقابل هم اگر تا این حد احترام و ادب ببیند هم از خسارت دیگر خبری نیست و نه از افسر یا پلیس تا تشخیص دهد چه کسی مقصر است. 

برای این مطالب که نوشتم خودم خاطره دارم و به شخصه تجربه کردم که برای شما مینویسم همه این ها تجربیات من هست.

مثلا پشت سر من خیلی حرف ها زده شده بود و به خاطر یک تهمت بزرگ مقام و درجه من در یک انجمن اسلامی زیر سوال رفته بود و نسبت به من بعضی ها بد بین شده بودند ولی من در مقابل این ها فقط سکوت کردم تا رییس انجمن قضیه را بررسی کرد و برعکس اینکه اخراج شوم یا شخصیتم خراب شود ارتقا درجه پیدا کردم و این نتیجه و لطف خداوند و شخصیت قایل بودنم به خودم بود.

و مثال بعدی اینکه من اهل استخر هستم زیاد استخر میروم و یک دوستی دارم که زود پرخاشگر میشود در هنگام شنا به یک خانم برخورد کرد که زیاد حرفه ای نبود و با آن خانم بحث و دعوا کرد و من زود از آن خانم معذرت خواهی کردم و آن خانم گفت به خاطر شما چیزی نمیگویم و خیلی هم تشکر کردم و قضیه به خوبی و خوشی تمام شد و هیچ کنایه ای هم بوجود نیامد.

فکر کنید اگر همه انسان ها اینطور به هم احترام بگذارند و همچنین به خودشان احترام بگذارند  جامعه ما چقدر پیشرفت میکند و فرهنگش بالا میرود و به هیچ وجه خشونت هم اجازه پیدا نمیکند که وارد زندگی و جامعه ما بشود.

.پایان مطالب این بحث .منتطر نظراتتان هستم. 


زهرا مهدوی فر

و اما خشونت در یک خانواده بیش از دو نفر چگونه است یعنی خانواده ای که دارای فرزند باشد....

در این خانواده کسی که بیشترین ضربه را از خشونت میخورد فرزند خانواده است فرقی ندارد بزرگ یا کوچک باشد... کوچک باشد از بچگی به روحیه آن صدمه وارد میشود و اعصاب و روان آینده اش مریض میشود و اگر بزرگتر باشد باز هم روان و احساست آن دچار ضربه میشود.

وقتی پدر و مادر خانواده در یک خانواده به همدیگر محبت نکنند و مدام در حال جنگ و دعوا باشند حتی جلو چشمان فرزندشان و حرف های ناشایستی که به یکدیگر میزنند توقع فرزند شاد و سرحال و با ادب را از آن خانواده نداشته باشید چون فرزند وقتی این حرکات و داد و بیداد و حرف ها را از طرف پدر و مادرشان میبینند و میشنوند از آن ها  درس میگیرند خب مسلما وقتی پدرو مادر همدیگر را دوست ندارند  پس فرزندشان را نیز دوست ندارند واین طرز فکر فرزندان است، همین سبب میشود که احساست فرزندان نسبت به پدر و مادر دچار اختلال بشود. 

ولی اگر پدر و مادر همدیگر را از دل و جان دوست داشته باشند و همدیگر را یکی بدانند و به همدیگر عشق بورزند و احترام کنند مطمینا خانواده آرام و پر از آرامش خواهند داشت و همچنین فرزندانی که به داشتن همچین خانواده ای لذت میبرد و احساس غرور میکند و اعتماد به نفس آن بالا میرود...فرزندی که در خانواده اعتماد به نفس داشته باشد خود را دانا و با شعور می داند و سعی میکند با راه چاره ای به مشکلاتش غلبه کند و اینگونه خشونت را هم از بین میبرد... وقتی کسی اعتماد به نفس دارد با وقار و متانت رفتار میکند و این همان است که نمیگذارد پرخاشگر بشوید و با شخص پرخاشگر نیز با ملایمت رفتار کنید... 

پس اعتماد نفس هم نقش مهمی دارد در زندگیمان..وقتی که دعوا و دادو فریاد در یک خانواده باشد مسلما اعتماد به نفس هم در آن خانواده نیست و کمبود اعتماد به نفس به انسان احساس سرشکستی و خجالت میدهد و باعث میشود از زندگی نا امید بشود و این هست که سرچشمه همه بدبختی ها و مشکلات است.

علاوه بر کمبود عشق و علاقه و محبت کمبود اعتماد به نفس هم دچار خشونت میشود البته اگر محبت باشد اعتماد به نفس خود به خود بوجود می آید ولی مهم ترین نکته برای حفظ همه این موارد خود خودمان و خانواده خودمان هست که چگونه زندگی و رفتار خودمون رو کنترل و اداره بکنیم.

اعتماد به نفس جوری ادم را اصلاح میکند و  به آدم امید میدهد که خود فرد باور نمیکند من به شخصه این را تجربه کردم که به شما میگویم به نوعی اعتماد به نفس معجزه میکند و حلال همه مشکلات هست.

اگر فردی اعتماد به نفس داشته باشه خود به خود تمام کارهایش رو به رشد هست هرچه اراده کند براورده میشود چون به خودش ایمان دارد که میشود..

البته توجه بر اینکه اعتماد به نفس و غرور باهم خیلی فرق دارن خیلی ها این دوتا را باهم اشتباه میگیرند که این کلا همه چیز را نابود میکند غرور بیش از حد یعنی همه را از بالا دیدن که این خود فایده ندارد برعکس همه چیز را خراب میکند چون غرور بیش از حد  نوعی اعتماد به نفس کاذب است .

پس اعتماد به نفس عضوی از عشق و محبت است و دشمن سر سخت خشونت است...

پس بیایید از اعتماد به نفس کاذب که همان غرور هست بپرهیزیم.

زهرا مهدوی فر
۰۵ آبان ۹۵ ، ۰۹:۳۳

خشونت در خانواده(زن و شوهر)

به نام خدا...

در دو مطلب قبلی درمورد عشق و محبت و آرامش حرف زدیم و گفتیم که اگر محبت باشد عشق و آرامش هم بوجود خواهد آمد و ریشه خشونت از بین خواهد رفت. 

حالا میخواهم از زاویه دیگه به این موضوع نگاه کنم،از زاویه خشونت که اگر خشونت باشه چه چیزهایی به دنبال داره.

مسلما با توجه به دو مطلب قبلی اگر عشق و محبت و آرامش نباشد خشونت بوجود میاد پس بیایید درمورد معایب خشونت حرف بزنیم.

من به شخصه با انواع خشونت مواجه شدم و میدونم که خشونت چند دسته است.

مثلا:وقتی که محبت و صمیمیت در یک خانواده دو نفری نباشد ؛ یعنی زن خانواده همیشه با مرد خانه با خشونت و داد و فریاد یا نق زدن به جان شوهر حرف میزند که این نق و خشونت اولین دلیل و مهم ترین دلیلش  از چشم و هم چشمی است و زندگی کردن برای دیگران است وگرنه اگر زن خانواده زندگی و همسر و داشته هایش را دوست داشته باشد هیچ وقت نق نمیزند بلکه اگر مشکلی هم در خانواده باشد آن را با مهربانی و خون سردیحل میکند و از کاه کوه نمیسازد و نه نق میزند و نه دعوا میکند.

حالا با این رفتار زن خانواده مرد خانواده دچار افسردگی میشود چون مرد، خانواده تشکیل داده تا آرامش را تجربه کند درحالی که هر روز در جهنم زندگی میکند و اینجاست که خشونت متولد میشود.از این رو مرد خانواده به دنبال راه چاره میگردد که این آرامش را از کجا تامین کند و این نیازش را با خیانت و اعتیاد به دست میاورد .

مرد وقتی نیازش برطرف نشود و به آرامش و محبتی و خوش رویی که از طرفش میخواهد نرسد معلوم است که خیانت میکند یا معتاد میشود،حالا چرا معتاد شود؟

-مواد مخدر ارامش بخش است وقتی کسی از آن استفاده میکند احساس میکند در خلا است آری از هرگونه گرفتاری و درد و وقتی میبیند از این راه به آرامش میرسد مدام از آن استفاده میکند و اینگونه هست که اسیر مواد میشود.

البته این موضوع برعکس هم هست، بعضی خانم ها هم خیانت میکنند و میگویند از زندگی ام سیر شده ام یا...

دلیل این هم باز خود خانم ها هستند ،چرا؟؟؟چون وقتی مرد خانه با آنها دعوا و بدرفتاری میکند که کاری خلاف میل مرد انجام دهدند یا به حرف مرد خانه نه بیاورند،هرچه باشد مرد غرور و غیرت دارد و به غیرت مرد برمیخورد که همسرش از او سرپیچی میکند و ریشه عشق از بین میرود و مرد مدام به نق زدن به جان زن خانه میفتد و زن خسته میشود و وقتی پیش یک مرد دیگر میرود تا حرف زیبا از او میشنود زود از خود بی خود میشود و میگوید به به این همان شاهزاده من سوار بر اسب سفید است.البته زن هم غرور دارد و نه باید این غرور له بشود ولی وقتی غرور و غیرت مرد خانه حفظ شود خود به خود غرور زن خانه هم بالا و بالاتر میرود. 

      یکی از نزدیکانم به من یاد داده است که احترام=احترام است.

برای هم شاهزاده سوار بر اسب سفید باشیم...

زهرا مهدوی فر
۲۸ مهر ۹۵ ، ۱۹:۰۸

عشق

(عشق)

در بحث قبلی در مورد آرامش که قسمتی از بحث محبت بود صحبت کردیم امروز میخوام درمورد عشق حرف بزنم.

کلمه عشق به شخصه برای من و از نظر من بسیار مقدس است.

حالا عشق یعنی چی؟عشق یعنی دوست داشتن احساس مثبت داشتن به چیزی یا شخصی ..برای مثال:وقتی یک شی رو میبینی و ازش خوشت میاد کلی نگاهش میکنیم و  حس میکنیم بهمون احساس خوبی میده و دوست داریم که اون شی رو داشته باشیم حالا فرض کنید اون شی خدا یا انبیا خدا یا بنده خدا باشد ....

زمانی کسی یا چیزی را دوست داریم که با نگاه کردن و یا حرف زدن یا داشتن اون شخص یا شی احساس خوب و مثبتی داریم و احساس میکنیم که آن شی یا شخص قسمتی از خودمون هست و خود به خود تو دلمون اتفاقی میفته که میخوایم بهش اعتماد کنیم و ترکش نکنیم.

حالا عشق به خداوند که فطرتا و ذاتا در همه ما وجود دارد باید رابطه امون با خدا  خیلی با کیفیت تر و نزدیک تر از اینی که هست باشه چون ماهم هر  روز خدارو میبینیم و لذت میبریم و نمیخوایم که ترکشون کنیم هم باهاش صحبت میکنیم و هم خدا با ما صحبت میکنه و کلی ارزش قایل به حرف هامون هست مثلا چیزی که هر روز میبینیم هوا هست هوا قسمتی از خداست هوا نعمت خداست ما هیچ وقت دوست نداریم هوا رو ترک کنیم چون اگه نباشه ماهم نیستیم پس باید عشق به خدا و بنده خدا این چنین باشه که به هیچ قیمتی نخواهیم ترکش کنیم و اگه نباشه ماهم نیستیم .

و حالا وقتی که با خدا رابطه بسیار نزدیکی داشته باشیم زندگیمون خود به خود سرشار از آرامش میشه چون به خدا عشق میورزیم و اونو قسمتی از خودمون میدونیم تسلیم خدا میشیم و هرچی گفت میگیم چشم و عمل میکنیم.

حالا فرض کنید این عشق در خانواده و بین اعضای خانواده باشد تصور کنید اگر همه اعضا یک خانواده به هم عشق بورزند و به هم احترام کنند و همدیگر رو جزیی از خودشون بدونن چه آرامشی در خانواده ایجاد میشه اون خانواده هیچ وقت از هم دور نمیشن و از هم نمیپاشه و ارزششون پیش هم خیلی بالاتر میره ... پس بیایید همدیگرو جزیی از خودمون بدونیم و  با صحبت کردن و نگاه کردن به هم احساس خوبی داشته باشیم و به حرف ها و صحبت های همدیگر ارزش قایل شویم اینطوری با عشق ارامش بوجود میاد و با عشق و آرامش محبت بوجود میاد.  

پس در نتیجه کلی باید مواطب زبانمون باشیم چون ابراز علاقه و عشق و بوجود آمدن آرامش از طریق زبانمون هست پس باید خیلی مواظبش باشیم.

زهرا مهدوی فر
۲۵ مهر ۹۵ ، ۲۱:۱۱

چگونه به آرامش برسیم؟

به نام خدا 

محبت (آرامش)

اول میخوام درمورد محبت حرف بزنم چون محبت اصلی ترین نقش تو زندگی هر شخصی هست.

معنای واقعی محبت یعنی آرامش،آرامش به تنهایی مفاهیم زیادی داره مثل زندگی،شادی،عشق،مثبت نگری و... 

اما چطوری می تونیم این ارامش رو بدست بیاریم؟من به شخصه اینگونه به این سوال جواب میدم:

وقتی قدر همه داشته هامون رو بدونیم حتی از حداقل چیزی که داریم لذت ببریم حتی اگه اون حداقل فقط خود خودت باشی اگر قدر خودمون رو بدونیم صد در صد به آرامشی که میخوایم میرسیم. اول باید خودمون رو بشناسیم و ببینیم چه کارهایی و چه چیزهایی ارزش انسان بودن مارو کم میکنه و باعث میشه خودمون بعضی موقع ها از خودمون بدمون بیاد یا احساس نا توانی بکنیم؟اگر جواب این سوال هارو برای خودمون حل کنیم و تصمیمی جدی برای خود جدی و واقعی داشته باشیم تا با ارامش و محبت زندگی کنیم هیچ وقت و هیچ گونه تو زندگی امون نه با شکست رو به رو میشم نه با خشونت. 

من تا به حال نه در این مورد نه کتابی خوندم نه با کسی حرف زدم تمام حرف هایی که درمورد خشونت و محبت و آرامش میزنم از ته دلم است.

زهرا مهدوی فر
pictiureمقدمه:
آن لحظه که موضوع (  ایستادگی در برابر خشونت ) را خواندم اولین چیزی که به ذهنم آمد کلمه (محبت)بود...
اولش میخواستم فقط همین کلمه محبت را بنویسم و دیگر هیچ چیز اضافه نکنم اما دیدم در مورد محبت خیلی حرف ها و بحث ها هست که باید گفت وتامل بر اینکه خب در صورت نبودن محبت خشونت بوجود می آید و به اینکه چرا محبت از بین میرود و ریشه بوجود آمدن خشونت چیست؟
در این وبلاگ میخواهیم به ادامه این مطلب و بررسی این موضوع بپردازیم. 
زهرا مهدوی فر

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

زهرا مهدوی فر

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

زهرا مهدوی فر